رفتن مدرسه

[][][]... کلبه چوبی ...[][][]

صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت.


مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است.


پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه.

 
مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه.


پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد.

 
مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه.
 

پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟

 
مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!
 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت19:3توسط mahsa & morvarid‏ | |