روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجودش نبودبنویسید وجود او عشق بود. روی سنگ قبرم ننویسید تحملش کم بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود. روی سنگ قبرم ننویسید روزای اخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود. روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد. روی سنگ قبرم ننویسید نامش .....بود بنویسید نامش دیوانه بود. روی سنگ قبرم ننویسید بعضی وقتا بیدلیل میگریست بنویسید ما نمیدانستیم چرا میگرید. روی سنگ قبرم ننویسید تاریخ مرگش امروز بود بنویسید مرگش همان روز جدایی از لیلی بود. روی سنگ قبرم ننویسید بی کس مرد بنویسید هیچ کس برای او لیلی نبود. غیر از این گفته ها چیزی دیگر روی سنگ قبرم ننویسید اگر مرا دوست میدارید....
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی!؟
و آغاز سفر یادم نیست
هرگاه صدای جدیدی سلام می کند تپش قلب می گیرم من دیگر کشش خداحافظی ندارم مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم...
از پشت پنجرۀ اتاقم بیرون را که ناجوانمردانه سرد است نگاه می کنم شب خوابیده است و ستاره ای در آسمان نیست و آسمان چهرۀ غمگینش را پنهان کرده است نمی دانم تو هم در کجای رویاهایت فرو رفته ای همین را می دانم که من از پس آرزوهای از دست رفته ام بر نمی آیم پس غرق در خاطرات گذشته نباش چون کسی را که باور داشتی ناتوان شده است در شبی سرد، شبی بی بو، شبی استخوان سوز رو به وطن ایستاده ام تو که نمی دانی از کجایی و رو به کجا ایستاده ای باشد که روزی تو هم رو به کسی بایستی اما..............اما.............. تو که نمی دانستی روزگاری بت و قبلۀ کسی بودی آسمان ایستاده و دیگر حرکتی به سوی تو ندارد از من دیگر انتظار دلتنگی را نداشته باش چون می دانم و می دانی که بت شکستی است خیلی از حیوانات به فکر خود هستند تو هم روزی بود که جزو آن ناطقان بی ناطق بودی که خود، خود را باور نداشتی نمی دانم...گیج و منگم...... خدایا او مرا می شناسد؟ مرا می داند؟ اما........... دیگر مهم نیست چون تک ستارۀ این دل تنگم خیلی وقته که مرده......
کسانی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم گریه می کنیم برای کسانی که به فکرمون نیستن ما به فکر کسانی هستیم که هیچ وقت به فکرمون نیست این حقیقت زندگیه... عجیبه ولی حقیقت داره... اگه این رو بفهمی هیچ وقت برای تغییر دیر نیست... تو راحت بخواب من مشق گریه هایم هنوز مانده...!!!!
این دنیا، دنیای عجیبیه آنهایی که با من و تو راه نمی آیند با دیگران می دوند...!
من آن پرنده را که راز تو را می داند دوست دارم...
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه دوستمان دارد....
خوشبختی ما در سه جمله است : تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا ولی حیف که ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم :حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا
سالها رفت و هنوز
در محفل دوستان جز یاد تو نیست آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست ؟
توعاشق پیشه ای؛همیشه ای محشربه پاکن
منو عاشق ترین آوارۀ عـــــــــالم صدا کن
من از مکتب سراغ قبلۀ عشقــــو گــــرفتم
تو اینجا تا ابد از عشق مــــردن ها بنا کن
بزن بارون بزن خیسم کن آبم کن ترم کن
کمک کن تازه بارون من غریبم پرپرم کن
بزن آتیش به جونم شعله کن خاکسترم کن
بزار سر روی دوشم سایه تو، تاج سرم کن
صدام کن ای صداقت پیشه رویای عزیزم تموم دل خوشیم اینه که دل با تـــــو رفیقه
سلام دلبرکم بیا دارم عشقمان را قدم میزنم بیا ستاره شبم...دارم لحظه ها را رقم میزنم تو چه بودی عشقم...که خواب را از شبم ربودی تو که هستی دلبرم...که شقایقها عاشقانه برایت آواز میخوانند بیا ای که همه هستی من در چشمان تو نهفته است بیا میخواهم شراب لعل لبانت را بچشم تو قبله گاه عشق منی ای معبود من سرمست نگاه عاشقت هستم دیوانه غزل چشمانت گشته ام بیا میخواهم نماز عشق به درگاهت بگذارم
میدانی
<<به نام خدای عاشقا>>
فرهنگ لغات زنان :
کمی خسته، کمی نالان مینویسم به عشق تو بر این کاغذ کاهی روزگارم ابری است، تنها بی قراری ام دلتنگی توست. ساعتها و ثانیه هارا به انتظار نشسته ام تا روز موعود فرا رسد و رخ زیبایت را نظاره کنم. دیگر تاب و توان این چنین دلتنگی را ندارم، هر لحظه آغوش تو را می خواهم. پاهایم شاید توان راه رفتن را نداشته باشد اما به عشق تو لنگ لنگان می آیم. بیشتر بخند، این دل من آنچنان بی تاب شده که فقط با خنده های تو آرام می گیرد. هر بار موسیقی صدایت را می شنوم رنگ از رخساره می بازم، بدنم سست می شود، نگاهم خیره.... نمیدانم این دیگر چه دلتنگی است که حتی صدایت مرا بیتابت تر می کند، فقط تورا میخواهم... میخواهم ساز صدایت همیشه در گوشم نواخته شود، در آغوشت بنشینم و تو برایم از رویاهای سفیدت بگویی. برایم از مداد رنگی احساست بگو، از آن آبی بی نظیر که چون حاله ای نورانی دور قلبت را گرفته... برایم از کوله پشتی غصه هایت بگو، بگو چه چیز تورا می رنجاند، برایم حرف بزنم طوطیای من. برایم از داغی عشقت بگو که عجیب محتاجش هستم، بگو ای فرشته آسمانی من، بگو
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ...
مهم نیست که فردا چی می شه؟ مهم اینه که امروز......... دوستت دارم مهم نیست فردا کجایی؟ مهم اینه هر جا باشی ........ دوستت دارم مهم نیست تا ابد با هم باشیم. مهم اینه تا ابد........... دوستت دارم مهم نیست قسمت چیه؟ مهم اینه قسمت شد........
داستان عشق eshgh آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. بقیه داستان رو در ادامه مطلب بخونید .
خیلی سخت هست ... با "بغض" نوشتم ولی با "خنده" خواندی ...
این روزهـا عجیب دلمـ بچگــــے میخواهــد
خسته ام از تكرار شنیدن مواظب خودت باش تو اگر نگران من بودی نمی رفتی به سادگی میماندی گاهی فقط با یك نگاه... با یك نفس شاید مواظبم بودی پس بگذارو بگذر...
امروز که یاد من نیستی بگذار برایت ترانه ای بخوانم از آدمکی برفی که در حسرتت آب شد و تو چشمان خیسش را... به آستین پیراهنت دوختی!
ديگر نيازي به آدمي از جنس تو ندارم... دنيا عوض شده يا من بزرگ شده ام و عاقل؟! احساساتم را كنترل مي كنم!!! گاهي قفل ميزنم و گاهي سركوبش مي كنم... گاهي رهايش مي كنم در هرچه نامرديست!!! آدينه ي خوبي نيست... پر از نگراني و فكر و خيال!!! اين روزهاي تكراري را دوست ندارم... اين آدم ها را هم همين طور!!! هيچ كس و هيچ چيز ديگر شادي را به صورتم نمي آورد... قلبم تنهاست وجودم بيشتر... جايي براي كسي نيست!!! خسته ام... خسته...!!!
گاهی فقط دوست دارم دستم را بکشم روی واژه ها که بفهمی چقدر حرف دارم... برای گفتن! برای نوشتن!! برای خواندن!!! که بفهمی چقدر نگرانت هستم.... که چقدر دلم شورت را می زند...
در تمام مسیر طولانی که خود را همراه آن کرده بودم چرا تورا ساختم ؟
اون (دختر) رو تو یک مهمونی ملاقات کرد. خیلی برجسته بود، خیلی از پسرها دنبالش بودند در حالیکه او (پسر) کاملا طبیعی بود و هیچکس بهش توجه نمی کرد …
بعد از چهل سال، مرد در گذشت، یک نامه برای زن گذاشت، ” عزیزترینم، لطفا منو ببخش، بزرگترین دروغ زندگی ام رو ببخش. این تنها دروغی بود که به تو گفتم— قهوه نمکی. یادت میاد اولین قرارمون رو؟ من اون موقع خیلی استرس داشتم، در واقع یک کم شکر می خواستم، اما هول کردم و گفتم نمک. برام سخت بود حرفم رو عوض کنم بنابراین ادامه دادم. هرگز فکر نمی کردم این شروع ارتباطمون باشه! خیلی وقت ها تلاش کردم تا حقیقت رو بهت بگم، اما ترسیدم، چون بهت قول داده بودم که به هیچ وجه بهت دروغ نگم… حال من دارم می میرم و دیگه نمی ترسم که واقعیت رو بهت بگم، من قهوه نمکی رو دوست ندارم، چون خیلی بدمزه است… اما من در تمام زندگیم قهوه نمکی خوردم! چون تو رو شناختم، هرگز برای چیزی تاسف نمی خورم چون این کار رو برای تو کردم. تو رو داشتن بزرگترین خوشبختی زندگی منه. اگر یک بار دیگر بتونم زندگی کنم هنوز می خوام با تو آشنا بشم و تو رو برای کل زندگی ام داشته باشم حتی اگه مجبور باشم دوباره قهوه نمکی بخورم. ” احساس شما بعد از خواندن این داستان چیست ؟ ( مهم )
الهى كه بخت توراواكنم "مهدى دانش"
فروردين+فروردین = پیوندی آتشین فروردین+خرداد = خوش دل و امیدوار فروردین+تیر = اختلاف فراوان فروردین+مرداد = شدید فروردین+مهر = کمی غیر ممکن فروردین+آبان = خیلی با حرارت فروردین+دی = هیجانات فراوان فروردین+بهمن = شگفت انگیز فروردین+اسفند = توام بامشکلات اردیبهشت+فروردین = پر شور و هیجان اردیبهشت+ اردیبهشت = خیلی مناسب اردیبهشت+خرداد = پیوندی نا موفق اردیبهشت+تیر = اتحادی عمیق اردیبهشت+مرداد = کاملا دوست داشتنی اردیبهشت+شهریور = تشریک مساعی زیاد اردیبهشت+مهر = جسمانی و شهوانی اردیبهشت+آبان = آرام و آهن ربایی دیبهشت+آذر =بسیار ناهموار اردیبهشت+دی = کمی هولناک اردیبهشت+بهمن = خیلی قوی اردیبهشت+اسفند = توام با جذابیت مرد خرداد و زن... خرداد+فروردین = دارای آینده ی روشن خرداد+اردیبهشت = پیوندی دشوار خرداد+تیر = افقی روشن خرداد+مرداد = عافیت طلب و عیاش خرداد+شهریور = عاشقانه خرداد+آبان = بن بست عشقی خرداد+آذر = سراسر شادمانی خرداد+دی = چشم در چشم نیافتد خرداد+بهمن = دوستان خوب برای هم خرداد+اسفند = مرهم یکدیگر تیر+اردیبهشت = محیطی راحت و مرفه تیر+شهریور = محرک یکدیگر تیر+مهر = زندگی پر از تلاطم مرد مرداد و زن... مرداد+فروردین = خاطرات به یاد ماندنی مرداد+مهر = شادی بزرگ مرداد+آبان = برخورد دو قطب مرداد+دی = کوتاه اما شیرین مرداد+بهمن = می تواند مشکل باشد مرداد+اسفند = زندگی توام با جرقه شهریور+اردیبهشت = استوار و لذت بخش شهریور+آبان = هیجانات واقعی شهریور+دی = موافق و سازگار شهریور+بهمن = تیره و گلالود مرد مهر و زن... مهر+دی = پیوندی سست مهر+بهمن = ازدواج شگفت انگیز
انگشت شست: نشان دهنده قدرت اراده در فرد است. این انگشت با خودِ درونی فرد در ارتباط است. وقتی به شما گفته می شود که در انگشت شستتان انگشتری بیندازید، به دقت مراقب تغییراتی که در زندگیتان اتفاق می افتد باشید. این انگشتر قدرت اراده شما را تقویت خواهد کرد. انگشت اشاره: نشان دهنده قدرت، رهبری و جاه طلبی است. این انگشت نشان دهنده یک نوع قدرت خاص است. این مسئله به خصوص در قدیم الایام وقتی پادشاهان قدرتمند در انگشت اشاره خود انگشتر می انداختند بیشتر نمود دارد. درنتیجه، انداختن انگشتر در این انگشت به شما در این زمینه کمک می کند. انگشت وسط : نشاندهنده فردیت و هویت فرد است. این انگشت که در وسط قرار گرفته است نشاندهنده یک زندگی متعادل و متوزان است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک میکند زندگی متعادل تری داشته باشید. انگشت انگشتری:انگشت چهارم شماست. انگشت انگشتری دست چپ با قلب رابطه مستقیم دارد. به خاطر همین است که حلقه ازدواج در این انگشت انداخته می شود. این انگشت همچنین نشاندهنده احساسات و خلاقیت در فرد است. انداختن انگشتر در انگشت چهارم دست راست به شما کمک می کند در زندگی خود خوشبین تر باشید. انگشت کوچک: نشاندهنده همه چیز در روابط شماست. این انگشت نشاندهنده روابط ما با محیط بیرون میباشد و دقیقاً مخالف شست است که به خودِ درونی ما اشاره دارد. این انگشت نشاندهنده رفتار ما با دیگران است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک میکند روابط خود را تقویت کنید، به خصوص درمورد ازدواج. به ارتقاء روابط کاری هم کمک میکند.
سلامی به گرمی مهیاگاز به کیفیت سینجر گاز به نوآوری نیک کالا با ضمانت پنج ساله، این نام نیک است که می ماند. امیدوارم سلام مرا پذیرفته باشی و آن را با چسب پنج دقیقه رازی (همه رازی از چسب رازی) بچسبانی. شب با تمام غمها در کنار تلویزیون صنام فراتر از یک نام نشسته ام و با خودکار بیک برای تو می نویسم زیرا فقط بیک است که مثل بیک می نویسد.
|
About
صداي چك چك اشكهايت را ازپشت ديوارزمان ميشنوم كه چه معصومانه دركنج سكوت شب براي ستاره ها سازدلتنگي ميزنى، اي شكوه بي پايان، اي طنين دل انگيز، من ميشنوم، به آسمان بگوكه من ميشكنم هرآنچه كه توراشكسته وميشنوم هرآنچه درسكوت تونهفته! ××××××××××××××××××× سلام به وبلاگ ما خوش اومدید اين وبلاگ مادوتا با همكارى همديگه براى شما درست كرديم اميدواريم از مطالبى كه درش نوشته ميشه رضايت داشته باشيد نویسندگان:مهسا و مروارید
Home
|