[][][]... کلبه چوبی ...[][][]

روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود.

روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجودش نبودبنویسید وجود او عشق بود.

روی سنگ قبرم ننویسید تحملش کم بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود.

روی سنگ قبرم ننویسید روزای اخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود.

روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد.

روی سنگ قبرم ننویسید نامش .....بود بنویسید نامش دیوانه بود.

روی سنگ قبرم ننویسید بعضی وقتا بیدلیل میگریست بنویسید ما نمیدانستیم چرا میگرید.

روی سنگ قبرم ننویسید تاریخ مرگش امروز بود بنویسید مرگش همان روز جدایی از لیلی بود.

روی سنگ قبرم ننویسید بی کس مرد بنویسید هیچ کس برای او لیلی نبود.

غیر از  این گفته ها چیزی دیگر روی سنگ قبرم ننویسید اگر مرا دوست میدارید....

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت22:32توسط mahsa & morvarid‏ | |

+نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت17:6توسط mahsa & morvarid‏ | |

شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی!؟
به خودت می گی اصلاً واسه چی دوستش دارم!؟
مگه کیه!؟
مگه واسم چیکار کرده!؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه!؟
... ... اصلاً من که خیلی از اون بهترم ...
بعد به خودت می خندی که اصلاً واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی!؟
یهو .. یه چیزی یادت میاد ...
یه چیز خیلی کوچیک ...
یه خاطره ...
یه حرف ...
یه لبخند ...
یه نگاه ...
و بعد ...
همین ...
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که نمی تونی فراموشش کنی !

+نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت17:5توسط mahsa & morvarid‏ | |

و آغاز سفر یادم نیست
و می اندیشم
کدامین دست مرا
چنین آغشتۀ عشق
در ایستگاهی پیاده کرده است
که ریل هایش
از زاویه خارج شده اند
و من
به آخر دنیا رسیده ام
بی آنکه سفر کرده باشم
چمدان دلتنگی ام را

+نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت16:58توسط mahsa & morvarid‏ | |

هرگاه صدای جدیدی سلام می کند تپش قلب می گیرم

من دیگر کشش خداحافظی ندارم

مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:57توسط mahsa & morvarid‏ | |

از پشت پنجرۀ اتاقم بیرون را که ناجوانمردانه سرد است نگاه می کنم

شب خوابیده است و ستاره ای در آسمان نیست

و آسمان چهرۀ غمگینش را پنهان کرده است

نمی دانم تو هم در کجای رویاهایت فرو رفته ای

همین را می دانم که

من از پس آرزوهای از دست رفته ام بر نمی آیم

پس غرق در خاطرات گذشته نباش

چون کسی را که باور داشتی ناتوان شده است

در شبی سرد، شبی بی بو، شبی استخوان سوز

رو به وطن ایستاده ام

تو که نمی دانی از کجایی و رو به کجا ایستاده ای

باشد که روزی تو هم رو به کسی بایستی

اما..............اما..............

تو که نمی دانستی روزگاری بت و قبلۀ کسی بودی

آسمان ایستاده و دیگر حرکتی به سوی تو ندارد

از من دیگر انتظار دلتنگی را نداشته باش

چون می دانم و می دانی که بت شکستی است

خیلی از حیوانات به فکر خود هستند

تو هم روزی بود که جزو آن ناطقان بی ناطق بودی

که خود، خود را باور نداشتی

نمی دانم...گیج و منگم......

خدایا او مرا می شناسد؟

مرا می داند؟

اما...........

دیگر مهم نیست

چون تک ستارۀ این دل تنگم خیلی وقته که مرده......

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:55توسط mahsa & morvarid‏ | |

کسانی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم

گریه می کنیم برای کسانی که به فکرمون نیستن

 ما به فکر کسانی هستیم که هیچ وقت به فکرمون نیست 

 این حقیقت زندگیه...

  عجیبه ولی حقیقت داره...

اگه این رو بفهمی هیچ وقت برای تغییر دیر نیست...

تو راحت بخواب من مشق گریه هایم هنوز مانده...!!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:54توسط mahsa & morvarid‏ | |

این دنیا، دنیای عجیبیه

 آنهایی که با من و تو راه نمی آیند

با دیگران می دوند...!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:53توسط mahsa & morvarid‏ | |

من آن پرنده را که راز تو را می داند دوست دارم...

من آن کوچک دلشکسته را که تو پناهش هستی دوست دارم...

من بلبل بی آواز،

رود خانه ی بی صدا،

شب بی ستاره ،

آن ماهی قرمز کوچک که برای آخرین بار لذت با آب بودن را چشید،

آن ستاره های گمشده ی کهکشان غم ها،

آن ابر های سیاه که نوید آزادی اند،

آن قایق بی مقصد،

آن گل پژمرده از بی وفایی صاحبش،من همه آنها را دوست دارم...

هه مرهم تنهایی هایم هستن!

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:52توسط mahsa & morvarid‏ | |

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که

 بی اعتنا به نتیجه دوستمان دارد....

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:52توسط mahsa & morvarid‏ | |

خوشبختی ما در سه جمله است : تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا


 

 

 

ولی حیف که ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم :حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:51توسط mahsa & morvarid‏ | |

 
 

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟



+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:50توسط mahsa & morvarid‏ | |


برای دوست داشتنت
محتاج دیدنت نیستم ...
اگرچه نگاهت آرامم می کند
محتاج سخن گفتن باتو نیستم ...
 
اگرچه صدایت دلم را می لرزاند
محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم ...
اگرچه برای تکیه کردن ،
شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است.
نگاهت کنم ... صدایت رابشنوم ... به تو تکیه کنم
دوست دارم بدانی ،
حتی اگر کنارم نباشی ...
باز هم ،
 
 
 
صدایت را می شنوم ...
به تو تکیه می کنم
هرجا که باشی...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:48توسط mahsa & morvarid‏ | |

در محفل دوستان جز یاد تو نیست

آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست


شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار

آن کیست که با این همه فرهاد تو نیست ؟

+نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:47توسط mahsa & morvarid‏ | |


چه دردی است در میان جمع بودن
ولی درگوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
به رسم دوستی دستی فشردن
ولی با هر سخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
به غربت دوستان بر خاک سپردن
ولی در دل امید به خانه بستن
به من هر دم نوای دل زند بانگ

چه خوش باشد از این غمخانه رستن...

+نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت9:47توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

 

 

 

 

 

 

 

توعاشق پیشه ای؛همیشه ای محشربه پاکن

 

 

 

 

 

 

 

 

منو عاشق ترین آوارۀ عـــــــــالم صدا کن

 

 

 

 

 

 

 

 

من از مکتب سراغ قبلۀ عشقــــو گــــرفتم

 

 

 

 

 

 

 

 

تو اینجا تا ابد از عشق مــــردن ها بنا کن

 

 

 

 

 

 

 

 

بزن بارون بزن خیسم کن آبم کن ترم کن

 

 

 

 

 

 

 

 

کمک کن تازه بارون من غریبم پرپرم کن

 

 

 

 

 

 

 

 

بزن آتیش به جونم شعله کن خاکسترم کن

 

 

 

 

 

 

 

 

بزار سر روی دوشم سایه تو، تاج سرم کن

 

 

 

 

 

 

 

 

صدام کن ای صداقت پیشه رویای عزیزم

تموم دل خوشیم اینه که دل با تـــــو رفیقه

+نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت9:45توسط mahsa & morvarid‏ | |

سلام دلبرکم

بیا دارم عشقمان را قدم میزنم

بیا ستاره شبم...دارم لحظه ها را رقم میزنم

تو چه بودی عشقم...که خواب را از شبم ربودی

تو که هستی دلبرم...که شقایقها عاشقانه

برایت آواز میخوانند

بیا ای که همه هستی من در چشمان تو نهفته

است

بیا میخواهم شراب لعل لبانت را بچشم

تو قبله گاه عشق منی

ای معبود من

سرمست نگاه عاشقت هستم

دیوانه غزل چشمانت گشته ام

بیا میخواهم نماز عشق به درگاهت بگذارم

+نوشته شده در یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:7توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

 

میدانی
 
بعضی هارا هرچه بخوانی...
 
خسته نمی شوی!
 
بعضی هارا هر چه گوش دهی...
 
عادت نمیشوند!
 
بعضی ها هرچه تکرار شوند...
 
باز بکرند و دست نخورده!
 
 
دیده ای؟
 
شنیده ای؟
 
                                                              بعضی ها بی نهایتند

+نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت17:7توسط mahsa & morvarid‏ | |

<<به نام خدای عاشقا>>

روزگارم بد نیست غم كم میخورم

كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو  پایم لنگ بود

غیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
 
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

 مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم

+نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:51توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

فرهنگ لغات زنان :

 
 
 
۱٫ آره یعنی نه
 
 
 
۲٫ نه یعنی آره
 
 
 
۳٫ ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن
 
 
 
۴٫ هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه
 
 
 
۵٫ چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم
 
 
 
۶٫ دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی !!!
 
 

+نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:49توسط mahsa & morvarid‏ | |

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟ سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ... گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ... عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند . به عشق این لحظه های انتظار ،دوستت دارم  . به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ... ...

+نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت11:43توسط mahsa & morvarid‏ | |

کمی خسته، کمی نالان مینویسم به عشق تو بر این کاغذ کاهی

روزگارم ابری است، تنها بی قراری ام دلتنگی توست.

ساعتها و ثانیه هارا به انتظار نشسته ام تا روز موعود فرا رسد و رخ زیبایت را نظاره کنم.

 دیگر تاب و توان این چنین دلتنگی را ندارم، هر لحظه آغوش تو را می خواهم.

 پاهایم شاید توان راه رفتن را نداشته باشد اما به عشق تو لنگ لنگان می آیم.

 بیشتر بخند، این دل من آنچنان بی تاب شده که فقط با خنده های تو آرام می گیرد.

هر بار موسیقی صدایت را می شنوم رنگ از رخساره می بازم، بدنم سست می شود،

نگاهم خیره.... نمیدانم این دیگر چه دلتنگی است که حتی صدایت مرا بیتابت تر می کند،

فقط تورا میخواهم...

 میخواهم ساز صدایت همیشه در گوشم نواخته شود،

  در آغوشت بنشینم و تو برایم از رویاهای سفیدت بگویی.

               برایم از مداد رنگی احساست بگو،

                          از آن آبی بی نظیر که چون حاله ای نورانی دور قلبت را گرفته...

               برایم از کوله پشتی غصه هایت بگو،

                          بگو چه چیز تورا می رنجاند، برایم حرف بزنم طوطیای من.

                برایم از داغی عشقت بگو

                            که عجیب محتاجش هستم،

                                           بگو ای فرشته آسمانی من، بگو

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت20:29توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

مــــی‌ گــــویــنــد ســـــاده ام ...
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با
یــک جمـــــلـــه
یـــک لبـــــخـنـــد ...
بــه بــازی‌ میـــــگیــــری
... ... ... ... مــــــی‌‌گـــــوینــــد تـــرفنــد‌هـــایت، شـــیطنـــت هــــایت
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم
... مــــــی‌‌گویند ســــاده‌ام
اما تـــــو این را باور نکن‌
مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،
همیـــــــــن !
و آنــــها ایــــن را نمـــــــی‌‌فــــهمنــــد.

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت20:26توسط mahsa & morvarid‏ | |


           

 

 
     زمان

 



در عرض یک لحظه می شه یه نفر رو خرد کرد... 

  در عرض یک ثانیه می شه یه نفر رو دوست داشت...

  در عرض یک ساعت می شه عاشق شد...

ولی...

  یه عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد.....

 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت20:26توسط mahsa & morvarid‏ | |

      

 

     

مهم نیست که فردا چی می شه؟

 

مهم اینه که امروز.........

 

                         دوستت دارم

 

مهم نیست فردا کجایی؟

 

مهم اینه هر جا باشی ........

 

                          دوستت دارم

 

مهم نیست تا ابد با هم باشیم.

 

مهم اینه تا ابد...........

 

                         دوستت دارم

 

مهم نیست قسمت چیه؟

 

مهم اینه قسمت شد........

 

      

 

                          

        دوستت داشته باشم

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت20:25توسط mahsa & morvarid‏ | |

داستان عشق

eshgh

آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.

روزی همه فضایل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.

ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.

مثلا” قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند

دیوانگی فورا” فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.

 

 بقیه داستان رو در ادامه مطلب بخونید .


ادامه مطلب

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت20:24توسط mahsa & morvarid‏ | |

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/50273936527578550717.jpg

خیلی سخت هست ...

با "بغض" نوشتم ولی با "خنده" خواندی ...

 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت20:18توسط mahsa & morvarid‏ | |

این روزهـا عجیب دلمـ بچگــــے میخواهــد

خستــ ه امـ !

یک قلمـ لطفــا" ؟!

میخـواهـَـمـ خــود را خط خـَطـے کنمـ

+نوشته شده در چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت12:45توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

خسته ام از تكرار شنیدن

مواظب خودت باش

تو اگر نگران من بودی نمی رفتی

به سادگی میماندی

گاهی فقط

با یك نگاه...

با یك نفس  شاید

مواظبم بودی

پس بگذارو بگذر...

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:31توسط mahsa & morvarid‏ | |

http://www.myup.ir/images/32106415784120000946.jpg

 

دلتنگی هایت را خرج من نكن

من خودم هم خودم را فراموش كرده ام

و شاید خدا هم...

به ما شدن كه می اندیشم

دو خط موازی در سرم

بوق آزاد میزنند!

و سرم پر از صدای جیغی می شود

كه به من میگوید:

ما هیچ وقت هیچ وقت به هم نمی رسیم

و این مسئله هم نا تمام رها میشود

تا شاید روزی به دست دیگری حل شود.

لعنت به خطوت موازی

لعنت به ریاضی!

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:30توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

 

امروز که یاد من نیستی

بگذار برایت ترانه ای بخوانم از آدمکی برفی

که در حسرتت آب شد

و تو چشمان خیسش را...

به آستین پیراهنت دوختی!

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:29توسط mahsa & morvarid‏ | |

 ديگر نيازي به آدمي از جنس تو ندارم...

دنيا عوض شده يا من بزرگ شده ام و عاقل؟!

احساساتم را كنترل مي كنم!!!

گاهي قفل ميزنم و گاهي سركوبش مي كنم...

گاهي رهايش مي كنم در هرچه نامرديست!!!

آدينه ي خوبي نيست...

پر از نگراني و فكر و خيال!!! 

اين روزهاي تكراري را دوست ندارم...

اين آدم ها را هم همين طور!!!

هيچ كس و هيچ چيز ديگر شادي را به صورتم نمي آورد...

قلبم تنهاست وجودم بيشتر...

جايي براي كسي نيست!!!

خسته ام...

خسته...!!! 

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:26توسط mahsa & morvarid‏ | |

گاهی فقط دوست دارم دستم را بکشم روی واژه ها که بفهمی چقدر حرف دارم...

برای گفتن!

برای نوشتن!!

برای خواندن!!!

که بفهمی چقدر نگرانت هستم....

که چقدر دلم شورت را می زند...

 

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:26توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

 

در تمام مسیر طولانی که خود را همراه آن کرده بودم
تسلیم دوست داشتنهایم شدم و هزاران بار بغض خود را در گلوی خود حبس کردم
تو در دلم جوانه زدی و زیستی اما به خواست من ,و حال من به این زیستن خاتمه میدهم
دل گمراهم بوی عطر عشق تو را ناخواسته و ندانسته به سوی من آورد
فکر میکردم در پاییز هم می توان جوانه زد اما این بار ساقه های محبت در دل من خشک و سیاه شدند
قلب عاشقانه ام را چه بی رحمانه سوزاندی
لحظه های سبز و شیرین مرا چه ناعادلانه به سیاهی و تلخی کشاندی
همیشه بر آن بودم که از عشق زیبایم برای همگان بخونم
و فریاد برآرم که چگونه عاشق دوست داشتنت بودم
اما هرگز این خروش عشق را در دل من باور نداشتی
حالا دیگر شرمگین این دل خود شدم.... براستی چرا تورا ساختم ؟؟؟؟

 چرا تورا ساختم ؟
چرا ترانه های عاشقی را برای تو سرودم؟
حال دیگر عشق من خفته است, دستانم دیگر آغوش گرمت را طلب نمی کنند
وای بر من که چگونه در حسرت دوست داشتنت سوختم
وای بر من که چگونه شب و روزم را آلوده ی تو کردم
چه ناگاه بانگ نفسهایت را برایم خاموش کردی
چه ناگاه شیشه ی دلم را با غرورت شکستی
و چه  ناگاه  مرا در آتش عشق بی فروغت سوزاندی
رهایت کردم,رهایت کردم که دیگر در قفس قلبم اسیرو درمانده نباشی
عشق تو را برای خود یک خاطره ی جاویدانه ثبت خواهم کرد
یقین داشته باش که دیگر سرزمین تشنه ی دلم را با وجود تو سیراب نخواهم کرد
و گلهای زیبای باغچه ی عشقم را دیگر با نگاه تو آبیاری نخواهم کرد
تقدیر را اینگونه برایم رقم زدی می توانست زیباتر از این باشد
غنچه ایی در حال شکفتن باشد اما تو خواهان آن نبودی
دیگر نمی مانم,می روم ,میروم و آن کلبه عاشقی و آن غروب پاییزی را با تمام زیبائیهایش به تو می سپارم
پس رهایش نکن بگذار بپاس عشقی که به تو داشتم این خاطرات برای همیشه زنده بماند
هرگز شوق سفر را با من نداشتی ... و هرگز مرا همراهی نکردی
نمیدانم خانه عاشقی کجاست و به کدامین سو باید رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:18توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

اون (دختر) رو تو یک مهمونی ملاقات کرد. خیلی برجسته بود، خیلی از پسرها دنبالش بودند در حالیکه او (پسر) کاملا طبیعی بود و هیچکس بهش توجه نمی کرد …
آخر مهمانی، دختره رو به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش رو قبول کرد. توی یک کافی شاپ نشستند، پسر عصبی تر از اون بود که چیزی بگه، دختر احساس راحتی نداشت و با خودش فکر می کرد، “خواهش می کنم اجازه بده برم خونه…” .
یکدفعه پسر پیش خدمت رو صدا کرد، “میشه لطفا یک کم نمک برام بیاری؟ می خوام بریزم تو قهوه ام.” همه بهش خیره شدند، خیلی عجیبه! چهره اش قرمز شد اما اون نمک رو ریخت توی قهوه اش و اونو سرکشید. دختر با کنجکاوی پرسید، “چرا این کار رو می کنی؟” پسر پاسخ داد، “وقتی پسر بچه کوچیکی بودم، نزدیک دریا زندگی می کردم، بازی تو دریا رو دوست داشتم، می تونستم مزه دریا رو بچشم مثل مزه قهوه نمکی. حالا هر وقت قهوه نمکی می خورم به یاد بچگی ام می افتم، زادگاهم، برای شهرمون خیلی دلم تنگ شده، برا والدینم که هنوز اونجا زندگی می کنند.” همینطور صحبت می کرد، اشک از گونه هاش سرازیر شد. دختر شدیدا تحت تاثیر قرار گرفت. یک احساس واقعی از ته قلبش. مردی که می تونه دلتنگیش رو به زبون بیاره، اون باید مردی باشه که عاشق خونوادشه، هم و غمش خونوادشه و نسبت به خونوادش مسئولیت پذیره… بعد دختر شروع به صحبت کرد، در مورد زادگاه دورش، بچگیش و خونوادش.

مکالمه خوبی بود، شروع خوبی هم بود. اونها ادامه دادند به قرار گذاشتن. دختر متوجه شد در واقع اون مردیه که تمام انتظاراتش رو برآورده می کنه: خوش قلبه، خونگرمه و دقیق. اون اینقدر خوبه که مدام دلش براش تنگ میشه! ممنون از قهوه نمکی! بعد قصه مثل تمام داستانهای عشقی زیبا شد، پرنسس با پرنس ازدواج کرد و با هم در کمال خوشبختی زندگی می کردند….هر وقت می خواست قهوه براش درست کنه یک مقدار نمک هم داخلش می ریخت، چون می دونست که با اینکار حال می کنه. 

 

بعد از چهل سال، مرد در گذشت، یک نامه برای زن گذاشت، ” عزیزترینم، لطفا منو ببخش، بزرگترین دروغ زندگی ام رو ببخش. این تنها دروغی بود که به تو گفتم— قهوه نمکی. یادت میاد اولین قرارمون رو؟ من اون موقع خیلی استرس داشتم، در واقع یک کم شکر می خواستم، اما هول کردم و گفتم نمک. برام سخت بود حرفم رو عوض کنم بنابراین ادامه دادم. هرگز فکر نمی کردم این شروع ارتباطمون باشه! خیلی وقت ها تلاش کردم تا حقیقت رو بهت بگم، اما ترسیدم، چون بهت قول داده بودم که به هیچ وجه بهت دروغ نگم… حال من دارم می میرم و دیگه نمی ترسم که واقعیت رو بهت بگم، من قهوه نمکی رو دوست ندارم، چون خیلی بدمزه است… اما من در تمام زندگیم قهوه نمکی خوردم! چون تو رو شناختم، هرگز برای چیزی تاسف نمی خورم چون این کار رو برای تو کردم. تو رو داشتن بزرگترین خوشبختی زندگی منه. اگر یک بار دیگر بتونم زندگی کنم هنوز می خوام با تو آشنا بشم و تو رو برای کل زندگی ام داشته باشم حتی اگه مجبور باشم دوباره قهوه نمکی بخورم. ”

 اشک هاش کل نامه رو خیس کرد. یه روز، یه نفر ازش پرسید، ” مزه قهوه نمکی چیست؟ اون جواب داد “شیرینه” ! 

احساس شما بعد از خواندن این داستان چیست ؟ ( مهم )

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:17توسط mahsa & morvarid‏ | |

http://upload.iranvij.ir/images_bahman/23173594462622825849.gif
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

http://upload.iranvij.ir/images_bahman/47337558909776199167.gif

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت18:15توسط mahsa & morvarid‏ | |

الهى كه بخت توراواكنم
توراتوى بخت خودم جاكنم
خودم راكه عمريست گم كرده ام
خوشادرنگاه توپيداكنم
دلم رابدست توياهى دهم
خودم رابه دست تورسواكنم
عروس تك خاندانم شوى
دلم راچوغنچه شكوفاكنم
خودت مادربچه هايم شوى
خودم راكنارتوباباكنم
من ازدست تنهايى آزرده ام
بياباتوايجاديك ماكنم
شروطت قبول است وحرفت سند
سندرابياوركه امضاكنم
دوچيزاست كمبودمن
عشق تووآهى كه باناله سوداكنم
مباداتصوركنى قادرم توراصاحب باغ و ويلاكنم
ولى ميتوانم به اعجازشعرتوراساكن كاخ روياكنم
الهى كه توساراي من باشى وخودم رابه اين حيله داراكنم
نبين ظاهرم رامجالى بده
كه خودم رابراي تومعناكنم
نبين ظاهرتق ولق مرامن آنم كه باشعرغوغاكنم
بيابعدازاين نان شعربخور كه تاچاغى ات رامداواكنم
به يك گونى پرشبيهى گلم
بياهيكلت رامقواكنم
خودم حسن يوسف ندارم ولى
توراميتوانم زليخاكنم
در باغ سبزي نشانم بده كه باغ دلت رامصفاكنم
بياجاي درياي پول ورفاه
توراغرق اشعار زيباكنم

"مهدى دانش"

+نوشته شده در دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:0توسط mahsa & morvarid‏ | |


 
مرد فروردین و زن....

فروردين+فروردین = پیوندی آتشین
 
فروردین+اردیبهشت = پیوندی کاملا عشقی

فروردین+خرداد = خوش دل و امیدوار

فروردین+تیر = اختلاف فراوان

فروردین+مرداد = شدید


فروردین+شهریور = سرد و گرم

فروردین+مهر = کمی غیر ممکن

فروردین+آبان = خیلی با حرارت


فروردین+آذر = پر از ماجرا جویی

فروردین+دی = هیجانات فراوان

فروردین+بهمن = شگفت انگیز

فروردین+اسفند = توام بامشکلات


مرد اردیبهشت و زن...

اردیبهشت+فروردین = پر شور و هیجان

اردیبهشت+ اردیبهشت = خیلی مناسب

اردیبهشت+خرداد = پیوندی نا موفق

اردیبهشت+تیر = اتحادی عمیق

اردیبهشت+مرداد = کاملا دوست داشتنی

اردیبهشت+شهریور = تشریک مساعی زیاد

اردیبهشت+مهر = جسمانی و شهوانی

اردیبهشت+آبان = آرام و آهن ربایی

دیبهشت+آذر =بسیار ناهموار

اردیبهشت+دی = کمی هولناک

اردیبهشت+بهمن = خیلی قوی

اردیبهشت+اسفند = توام با جذابیت

 

مرد خرداد و زن...

خرداد+فروردین = دارای آینده ی روشن

خرداد+اردیبهشت = پیوندی دشوار


خرداد+ خرداد = پیوندی نا پایدار

خرداد+تیر = افقی روشن

خرداد+مرداد = عافیت طلب و عیاش

خرداد+شهریور = عاشقانه


خرداد+مهر = کاملا با شکوه

خرداد+آبان = بن بست عشقی

خرداد+آذر = سراسر شادمانی

خرداد+دی = چشم در چشم نیافتد

خرداد+بهمن = دوستان خوب برای هم

خرداد+اسفند = مرهم یکدیگر
 
مرد تیر و زن...
تیر+فروردین = پیوندی سست

تیر+اردیبهشت = محیطی راحت و مرفه
تیر+خرداد = پیوندی نا هماهنگ
تیر+تیر = رابطه ی رویایی
تیر+مرداد = هیجانی و پر زحمت

تیر+شهریور = محرک یکدیگر

تیر+مهر = زندگی پر از تلاطم
تیر+آبان = جرقه و پرواز
تیر+آذر = سراسر مشکلتیر+دی = زوجی دلسوز
تیر+بهمن = سراسر اضطراب
تیر+اسفند = تقویت کننده ی هم
 

مرد مرداد  و زن...

مرداد+فروردین = خاطرات به یاد ماندنی
مرداد+اردیبهشت = احساسات پاک
مرداد+خرداد = زندگی پر از نشاط
مرداد+تیر = پیوندی عاشقانه
مرداد+مرداد = جنگ اراده ها
مرداد+شهریور = ازدواجشان دشوار است

مرداد+مهر = شادی بزرگ

مرداد+آبان = برخورد دو قطب
مرداد+آذز = بسیار نیروبخش

مرداد+دی = کوتاه اما شیرین

مرداد+بهمن = می تواند مشکل باشد

مرداد+اسفند = زندگی توام با جرقه
 
مرد شهریور و زن...
شهریور+فروردین = دور از یکدیگر

شهریور+اردیبهشت = استوار و لذت بخش
شهریور+خرداد = کاملا غیر معمول
شهریور+تیر = اختلاف زیاد
شهریور+مرداد = عقاید نا همامنگ
شهریور+شهریور = سازگار
شهریور+مهر = زندگی با سختی

شهریور+آبان = هیجانات واقعی
شهریور+آذر = نیازهای مخالف

شهریور+دی = موافق و سازگار

شهریور+بهمن = تیره و گلالود
شهریور+اسفند = بهشتی
 

مرد مهر و زن...
مهر+فروردین = زندگی پر تناقض
مهر+اردیبهشت = جسمانی و شهوانی
مهر+خرداد = پیوندی بسیار عالی
مهر+تیر = تلاشی سخت
مهر+مرداد = نیروبخش
مهر+شهریور = مخالف
مهر+مهر = قدرتی نا پایدار
مهر+آبان = پاداش و هیجان
 مهر+آذر = هم پرواز

مهر+دی = پیوندی سست

مهر+بهمن = ازدواج شگفت انگیز
مهر+اسفند = آرامش و پاداش
 
مرد آبان و زن...
آبان+فروردین = جاودانه و طولانی
آبان+اردیبهشت = پیوندی با اجر
آبان+خرداد = لطیف و با نشاط
آبان+تیر = زندگی بهشتی
 آبان+مرداد = نمایش پر قدرت
 آبان+شهریور = شروعی آرام
 آبان+مهر = لجاجت و گول زنی
 آبان+آبان = انفجار
آبان+آذر = تحمیلی و اجباری
 آبان+دی = شیفته ی یکدیگر
آبان+بهمن = بالا و پایین
آبان+اسفند =کاملا عالی
 
مرد آذر و زن...
آذر+فروردین = عالی و شگفت انگیز
آذر+اردیبهشت = درگیری زیاد
آذر+خرداد = سرد و گرم
آذر+تیر = غیر صمیمی
آذر+مرداد = دلسوز واقعی
آذر+شهریور = نیرو بخش
آذر+مهر = لذت مشترک
آذر+آبان = کارد و پنیر
آذر+آذر = لذت توام با آشوب
 آذر+دی = مغایرت زیاد
آذر+بهمن = روابطی بسیار گرم
آذر+اسفند = مشکل دار است
 
مرد دی و زن...
دی+فروردین = با جدل
دی+اردیبهشت = زندگی با آینده ای زیبا
دی+خرداد = پیوندی سخت
دی+تیر = پیوندی با شکوه
دی+مرداد = اختلاف زیاد
 دی+شهریور = عجیب
 دی+مهر = برنده ای ندارد
دی+آبان = خیلی عجیب
دی+آذر = نامناسب
دی+دی = طولانی و پا بر جا
 دی+بهمن = کمی مخوف
دی+اسفند = عشقی و شهوانی
 
مرد بهمن و زن...
بهمن+فروردین = بسیار عاشقانه
بهمن+اردیبهشت = خیلی خود سر و لجوج
بهمن+خرداد = پیوندی سرد
بهمن+تیر = خیلی مضر
بهمن+مرداد = بسیار دلکش
بهمن+شهریور = نا هماهنگ
بهمن+مهر = بسیار بسیار عالی
بهمن+آبان = مغایر یکدیگر
بهمن+آذر = نیازمند جد و جهد
بهمن+دی = با کمی نا خالصی
بهمن+بهمن = واقعی و شگفت انگیز
بهمن+اسفند = احتمال نا خوشی
 
مرد اسفند و زن...
اسفند+فروردین = نیازمند به گذشت
اسفند+اردیبهشت = یک پیوند عالی
اسفند+خرداد = نیازمند به بصیرت
اسفند+تیر = شیفته ی یکدیگر
اسفند+مرداد = زوج رمانتیک
اسفند+شهریور = آرام و حامی
اسفند+مهر = عشقی افسانه ای
اسفند+آبان = سراسر شادی و اعتدال
اسفند+آذر = مشکلات زیاد
اسفند+دی = احساسات واقعی
اسفند+بهمن = یکدیگر را درک کنید
 
 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

+نوشته شده در دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت7:38توسط mahsa & morvarid‏ | |

 

انگشت شست: نشان دهنده قدرت اراده در فرد است. این انگشت با خودِ درونی فرد در ارتباط است. وقتی به شما گفته می شود که در انگشت شستتان انگشتری بیندازید، به دقت مراقب تغییراتی که در زندگیتان اتفاق می افتد باشید. این انگشتر قدرت اراده شما را تقویت خواهد کرد.

انگشت اشاره: نشان دهنده قدرت، رهبری و جاه طلبی است. این انگشت نشان دهنده یک نوع قدرت خاص است. این مسئله به خصوص در قدیم الایام وقتی پادشاهان قدرتمند در انگشت اشاره خود انگشتر می انداختند بیشتر نمود دارد. درنتیجه، انداختن انگشتر در این انگشت به شما در این زمینه کمک می کند.

انگشت وسط : نشاندهنده فردیت و هویت فرد است. این انگشت که در وسط قرار گرفته است نشاندهنده یک زندگی متعادل و متوزان است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک می‌کند زندگی متعادل تری داشته باشید.

انگشت انگشتری:انگشت چهارم شماست. انگشت انگشتری دست چپ با قلب رابطه مستقیم دارد. به خاطر همین است که حلقه ازدواج در این انگشت انداخته می شود. این انگشت همچنین نشاندهنده احساسات و خلاقیت در فرد است. انداختن انگشتر در انگشت چهارم دست راست به شما کمک می کند در زندگی خود خوشبین تر باشید.

انگشت کوچک: نشاندهنده همه چیز در روابط شماست. این انگشت نشاندهنده روابط ما با محیط بیرون می‌باشد و دقیقاً مخالف شست است که به خودِ درونی ما اشاره دارد. این انگشت نشاندهنده رفتار ما با دیگران است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک می‌کند روابط خود را تقویت کنید، به خصوص درمورد ازدواج. به ارتقاء روابط کاری هم کمک می‌کند.
 

 

+نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت15:22توسط mahsa & morvarid‏ | |

 سلامی به گرمی مهیاگاز به کیفیت سینجر گاز به نوآوری نیک کالا با ضمانت پنج ساله، این نام نیک است که می ماند. امیدوارم سلام مرا پذیرفته باشی و آن را با چسب پنج دقیقه رازی (همه رازی از چسب رازی) بچسبانی. شب با تمام غمها در کنار تلویزیون صنام فراتر از یک نام نشسته ام و با خودکار بیک برای تو می نویسم زیرا فقط بیک است که مثل بیک می نویسد.
هنگامی که از من جدا شدی و آن چیزی که سردی را از من گرفت، فقط ضدیخ بهران بود و این بیمه ایران بود که پولش را فراهم کرد، که امروز پشتوانه فرداست . ای کاش اینجا بودی و می دیدی که باید اعتراف کنم که نگاهت اثر عمیق تری از نوار کاست سونی بر جا گذاشت. بیا سفر عشق را با پژو پرشیا که افتخار ملی ماست آغاز کنیم و با روغن ترمز بهران آسوده تر برانیم. بیا تا پیچهای زندگی را با ابزار مهدی باز کنیم و زندگیمان را با ساختمان پیش ساخته تمام اقساط بانک مسکن بهتر آغاز کنیم.
بیا تا گرد و غبار جدایی و تنهایی خود را با جاروبرقی پارس خزر پاک کنیم و سوار بر موتور سیکلت هندا بشویم. بیا تا لباسهای عشقمان را با چرخ خیاطی گلبافت که محصول کارخانجات کاچیران است بدوزیم.
تک ماکارون را در ظرف تفلون نچسب بریزیم و در پایان هدیه ای بفرستیم که کوچکترین ذره محبت را اندازه گیری می کند و آن چیزی نیست به جز ترازوی آشپزخانه هدیه که به دلچسبی و گوارایی زمزم است. و در آخر آرزو دارم دوباره چهره ات را با میمون چی توز ببینم.


                                                                                                    

+نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت15:14توسط mahsa & morvarid‏ | |