به مشام خود اطمینان دارم
ایمان دارم که بوی مهربانی می آیــــــــــد
بهترینم کجا ایستــــــــاده ای...؟؟؟ در مسیــــــــــــــر باد...!!!؟؟؟
نمیدانم عشق من تاریخ مصرف داشت … یا … لیاقت تو … ؟؟؟ اما غافل بودم از اینکه می گوید اغراق می کنم که دوستت دارم !
بعضی ها عددی نبودند و ما آنها را به توان رساندیم ! “حوا” که باشی بعضی ها “هوا ” برشان می دارد که “آدمند ” !!! آنچه بعضی ها در سینه دارند ، کاروان سراست نه دل … !
هیچ کس بهـ اندازهـ ی آدمـ صبــور از صبر متنفر نیستـ ! +دل شکستـــــــــــــــــــــــــــــــــــن هُنـــر نمیــــــبآشَد...بعــــلهـ +دلمـ مــَرگـ میخواهد یکـ قُرص سیــآنور یک قهوهـ تلخ قرص را حل کنیـ قهوهـ را تلخ بنوشیـ و سیگاریـ روشَن کنیـ کامـ سوّمـ و دیگـر تمامـ دلمـ مرگـ میـخواهد +اگهـ یکیـ زودتر از یهـ مـآه بهتـ گفتـ عـآشق شدهـ بزن تو گوشش... بزن تو کاریتـ نبـآشهـ اون بـا مَـ ن!
خُـــــ ـــدایآ مـטּ دلم قرصــﮧ کســے غیر از تو با مـטּ نیست خیالت از زمین راحت کـﮧ حتــے روز روشــטּ نیست کســے انجا نمـے بینـﮧ کـﮧ دُنیا زیر چشمــــاتـﮧ یـﮧ عمره یادموטּ رفتـﮧ زمیـטּ دار مکافاتـﮧ فراموشم شده گاهــے کـﮧ ایـטּ پاییـטּ چـﮧ ها کردم کــﮧ روزے باید از اینجا بـازم پیش تـــــو برگردم خُدایا وقت برگشتـטּ یکم با مـטּ مدارا کـטּ شنیدم گرمــﮧ آغوشت...
همــــیشـ ه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی وقتـــ ی بغــــض میکـــُنی وقتـــی دآغونــــی وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه دقیقــــا همیـــ ن وقـــــتآ انقــــدر حـ ـرف دآری کـــ ه فقــط میتونــی بگـ ـ ی : "بیخـــیآل"...
آرزوی خیلی ها بودم از آن دست نیافتنی هایشان ساده اسیرت شدم که قدر ندانستی
ببار باران (نوشته ی خودمه کپی کردن ممنوع) ببار باران ببار تا مرد من از باریدن شرم نکند ببار تا بارشش در باریدنت گم شود میخواهم هردویتان را در آغوش بگیرم و بگویم باریدن جرم نیست حس قشنگیست که تنها مردانگی میخواهد من هم میخواهم ببارم و در غالب زنانه ام مردانگی را به اثبات برسانم پس بیا هر سه با هم بباریم من و تو و عشق مردانه ام
ミ دلــم گــرفـــته از ایــــن امد و رفت های تکـــــراری دلـــــم گرفته! یا نیـــــــــــــــا... یا نــــــــــــــرو :::::::::::::::::::::::::::::::::::: کجـایی کـه ببـیـنی حـسّ تـنـفـرت را مـیـان مـردم جـار میـزنـم و لایــــــک مـیـخـورد...؟!! ::::::::::::::::::::::::::::::::::::
آمدی بشنوی بمانی می روم...به کجا؟ کاش نه باران بند می آمد... نه خیابان به انتها می رسید.... در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز میگفتند بدون تو نفس هم نمیتوانند بکشند اما حالا در آغوش دیگری نفس نفس میزنند
فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم خاطرهها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو بد بودم و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم دلگیرم از دست خودم .. کاش عاشقت نمیشدم من موندم و تنهاییهام .. از دنیا هیچی نمیخوام نگاه .. اشتباه پشت اشتباه هر روز عاشقتر شدیم .. تو عشق خاکستر شدیم فقط گریه فقط عذاب .. صد تا سؤال بیجواب
تمام زندگي خطاي ديد است ... من تورا مي بينم و تو مرا نمي بيني ...
لعنت...لعنت به تمام كساني كه تو نيستند...ولي عطر تو را ميزنند...
خدا لعنتت كنه ... دل احمق... چرا هميشه جايي مي موني كه تو رو نميخوان ؟...احمق...
چرا همه ي نيمكتاي پارك دو نفره ن؟احمقا فكر نميكنين شايد من ،اون،يكي ديگه ... تنها باشيم؟؟؟اصن بيخي ... هر كي تنهاس رو چمنا بشينه ... من كه نشستم...
نزدیک تربیا... من به دورشدن توعادت ندارم...!!! نزدیک باش... حتی اگربخواهی درخیالم باشی. نه نه خیالت کافی نیست! دستانت رابده...
فــلــاســفــه دربــــاره عــشــقــــــــ خــیـــلــی حــــــــرفــهــــا
زدنـــدامـــا.... مــنــطـقـــ هــیــچـــ کدامــشـانـــــ بــه مــنــطــقـــ تـــونــرسـیــد رفــتــی وگـــفــتـــی هـــمــیــــنـــه کـــه هــســتـــــ !!!
قدیماانسان هابه پای هم پیرمی شدند
امااین روزها...به دست هم پیرمی شوند
که مرابه چهارمیخ.... سردخلوت کشیده است
مریض شدم....مریض نگاه های سردت
اگر دروغ رنگ داشت ؛ هر روز شاید ، ده ها رنگین کمان ، در دهان ما نطفه می بست و بیرنگی ، کمیاب ترین چیزها بود …
میان ماندن و نماندن
عبور میکنم هر روز از نیمکتهای خالی پارک گویی که کسی انتظارم را میکشد
دیگر از بایدها و نبایدهای زندگی خسته ام ...
دلم " خودم " بودن میخواهد ..
میخواهم خودم باشم ...
... و تو ...
تو را میسپارم به همین بایدها
ولی درون قلبم آرزویم برایت این است : " خودت باش ، برای خودت و برای خواسته های خودت زندگی کن "
روزگار لعنتی ... هرسازی که زدی رقصیدم ، بی انصاف یک بار هم تو به ساز من برقص ببین دلم چه شوری میزند
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو مینویسم: در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوی های رنگی ام در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو ، حریر غمش را کنار بزن مرا می یابی |
About![]()
صداي چك چك اشكهايت را ازپشت ديوارزمان ميشنوم كه چه معصومانه دركنج سكوت شب براي ستاره ها سازدلتنگي ميزنى، اي شكوه بي پايان، اي طنين دل انگيز، من ميشنوم، به آسمان بگوكه من ميشكنم هرآنچه كه توراشكسته وميشنوم هرآنچه درسكوت تونهفته! ××××××××××××××××××× سلام به وبلاگ ما خوش اومدید اين وبلاگ مادوتا با همكارى همديگه براى شما درست كرديم اميدواريم از مطالبى كه درش نوشته ميشه رضايت داشته باشيد نویسندگان:مهسا و مروارید
Home
|