خیلی وقت ها میخوام بنویسم اما نمیدونم از چی ! از دلم یا از تو ... حافظه ام همه چیز و همه کس رو می تونه فراموش کنه جز تو و خاطراتت ...
آخ که این روزا عجیب دلتنگم و دلم گرفته مثل هوای این روزا گرفته و هوای باریدن داره میرم یه جای خلوت جایی که همه شهرو ببینم از ماشین پیاده می شم ، میرم زیر بارون تا جسمم با روحم یکی بشه خیسه خیس کسی نیست ، سوت و کور .... کسی هم بیاد نمی فهمه اشک سرتا پامو خیس کرد یا بارون ! با بارون همراه و هم نوا می شم ، بارون هم کم میاره ! حالم از پرسیدن گذشته طاقتم روزه به روز کمتر میشه خاطراتم رو ورق می زنم تا گوشه ایی از دلتنگیم کم بشه ، ولی نمی شه بی تاب شدم بی تاب دیدنت ...
این روزا بی سایه ، تنهایی خودم رو قدم می زنم دست دلتنگی هامو محکم نگه میدارم تا تنها دلخوشی این روزای دلتنگیم همین گلایه های عاشقونم باشه چشم بچرخون پشت سرت رو نگاه کن منو می بینی ؟! من همون اطرافم ....
بدون تو
نظرات شما عزیزان:
|
About
صداي چك چك اشكهايت را ازپشت ديوارزمان ميشنوم كه چه معصومانه دركنج سكوت شب براي ستاره ها سازدلتنگي ميزنى، اي شكوه بي پايان، اي طنين دل انگيز، من ميشنوم، به آسمان بگوكه من ميشكنم هرآنچه كه توراشكسته وميشنوم هرآنچه درسكوت تونهفته! ××××××××××××××××××× سلام به وبلاگ ما خوش اومدید اين وبلاگ مادوتا با همكارى همديگه براى شما درست كرديم اميدواريم از مطالبى كه درش نوشته ميشه رضايت داشته باشيد نویسندگان:مهسا و مروارید
Home
|