به دنبال...

[][][]... کلبه چوبی ...[][][]

 


كاش چشمان تيز بيني داشتم، تا بيابم آن ستاره اي را كه از نظر ها پنهان است
به زور هم شده عاشقش ميشوم، من محتاج عشقم...
خدايا
اينهمه شوق عشق دادي، سفيدي دادي!!!
چشمان كم سو براي چه بود!!!؟
رنگ سفيد بر بختم ميزني، بعد از ان سياه
براي چه هميشه عاشق سياه و سفيدي!!!؟
اخر خدايا اين همه احساس پس زده را چه كنم!؟
چه كنم با اينهمه شعر مانده در سينه!؟ تا كي بمانم و ببينم بي رحمانه بذرهاي احساسم طعمه ي پرندگان هرزه گرد ميشود
با اين همه رزهاي خشك شده چه كنم!؟
رزهايي كه همانند لبان من، سرخي اشان فداي مهرباني تو ميشود
به زيبايي سفيد و سبز، تا بحال ،فكر كرده اي؟؟؟.

دوباره گچ گرفته ام، قلبي را كه انقدر از دستم افتاده، ديگر به چشمان خودش هم اعتماد نميكند
ديگر اعتماد نمي كند، به ابلهي كه نامش صاحب است
ديگر پيرو مغز اين ديوانه، گمانم نمي شود
امشب دوباره ادمك قصه ام آب ميشود،
امشب صاحبْ ستاره ام را با سند منگوله دار، ديدم، باختم، تمام داراييم اين بود!
سزاي دل بستن به ادم برفي ،به گمانت چيست!!!؟؟
اين گرگ بي دندان هراسي ندارد، بي هراس بگو!!!
بگو كه بدانم، سزايم چيست!!!

اي ديوارِ خسته ام، ببخش اگر مدتي بي وفا شدم
اما
بدان تنها به تو دلخوش كردم، چرا كه در اين روزگار سنگي، دل تو آجری است!!!
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت19:22توسط mahsa & morvarid‏ | |